کد مطلب:2929 سه شنبه 30 شهریور 1389 آمار بازدید:612

پاسخگويي قرآن به نيازهاي انسان معاصر 7
شبكه ولايت - تفسير و علوم قرآني

01:40:09

دانلود   22.92 مگابایت
بسم الله الرحمن الرحيم

آقاي مولايي
صلوات و درود خداوند بر محمد و آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم و با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت بينندگان گرامي ، توفيقي شد كه باز هم در خدمت شما باشيم با برنامه پاسخ به شبهات قرآني و راهكارهاي پاسخگوئي قرآن به نيازهاي انسان معاصر و در خدمت دكتر رضائي اصفهاني هستيم .
مبحث ما درباره حقوق زنان است ، مقصود از آيه 34 سوره نساء كه فرمودند « الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلي بَعْضٍ » مقصود چيست ؟ آيا مردان قوي تر از زنان هستند ؟
آقاي رضائي اصفهاني
در جلسات گذشته مسئله حقوق زن در قرآن و شبهات مربوط به آن مطالبي عرض شد ، قرآن در آيه 34 سوره نساء كه يكي از آيات چالشي و پر بحث قرآن درباره روابط زن و مرد است فرمود « الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلي بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ » مردان مايه پايداري زنان هستند بخاطر آنكه خداوند برخي را بر برخي برتري داده است و بخاطر اينكه از اموالشان درباره زنان هزينه ميكنند .
« الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّساءِ » چيست ؟ آيات مردان قيّم زنان هستند ؟ در اين باره لازم است كه ابتدا چند نكته بيان شود : اولاً اصلاً مسئله قوام بودن زنان بر مردان به چه معناست ؟ برخي اين آيه را به غلط ترجمه ميكنند و نكات بدي را برداشت ميكنند و شبهاتي ايجاد ميكنند و ميگويند اين آيه بمعناي قيوميت زن بر مرد است همانطوري كه بچه هايي كه سرپرست ندارند و قيّم دارند اينجا هم مردها هم قيم زنها هستند ، آيا قرآن واقعاً ميخواهد چنين چيزي بفرمايد ؟ ابتدا بايد نكات آيه را مورد بررسي قرار دهيم و توجه كنيم تا مطلب روشن شود .
قيّم بودن كه در آيه آمده است بمعناي سرپرستي و بمعناي مديريت هم آمده و بمعناي حمايت هم آمده است و در اينجا با توجه به فضاي آيه كه درباره روابط زن و مرد است ميفرمايد كه سرپرستي و مديريت و حمايت است و مردان مايه حمايت خانمها هستند اگر بخواهيم صريح صحبت كنيم بايد بگوئيم كه اين آيه يا خبر است و يا انشاء است كه برخي از مفسران فرمودند كه اين آيه خبر است يعني از مديريت خارجي خبر ميدهد تا بگويد كه زن تكيه گاه نياز دارد و غالباً مردان تكيه گاه زن هستند و بعبارت ديگر مرد مايه پايداري زن است و مايه قوام زنان هستند .
از نظر روحي هم همينطور است و خانمها از نظر روحي و رواني نياز به تكيه گاه دارند و نياز دارند كه كسي باشد كه در مشكلات به او تكيه كنند و لذا مي بينيد كه زن تا زماني كه شوهر دارد به او تكيه ميكنند و زمانيكه شوهرش از دنيا برود برخي از زنها نياز جنسي و يا نياز مالي ندارند ولي با اينحال دوباره ازدواج ميكنند تا به مرد ديگري تكيه كنند .
يعني موقعيت خارجي اينگونه است و قرآن اين را خبر ميدهد .
دوم معنايي كه براي آيه شده است انشاء بودن آيه است يعني آيه خبر در مقام انشاء است يعني ميخواهد بفرمايد كه حكم اين است و امر اين است كه بايد اينگونه باشد كه مردها بايد بر زنها سرپرستي داشته باشند و قوام خانمها به آقايان باشد اگر اينگونه شد به اين معنا است كه قرآن حكم تعبدي را بيان ميكند و چون مرد اموال ميدهد و هزينه زندگي زن را تأمين ميكند پس بايد مديريت خانه هم با او باشد و بعبارت ديگر در حقيقت با توجه به روابط زن و مرد ميتوان چهار تصوير داشت هر خانواده اي به مدير نياز دارد و يك تصوير اين است كه بگوئيم كه در خانواده به مدير هيچ احتياجي نيست و تصور دوم اين است كه هم مرد و هم زن در خانه مدير باشد و اگر اينگونه باشد به تعارض كشيده ميشود و خانواده گرفتار چالش خواهد شد و تصور سوم اين است كه بگوئيم كه زن در خانه مدير باشد و چهارم اينكه بگوئيم كه مرد در خانواده مدير باشد و اين دو قسم اخير قابل تصور است ولي قرآن آمده و راه پنجمي را ارائه داده است و از مجموع آيات و روايات راهكار پنجمي بدست مي آيد .
وقتيكه اميرالمؤمنين با حضرت زهرا سلام الله عليها ازدواج كرد پيامبر اكرم مديريت خانواده را بين ايشان تقسيم كرد و وظايف بيرون از خانه را بعهده اميرالمؤمنين گذاشت مثل كار كردن و تهيه آب و غذا و وظايف داخل خانه مثل تهيه غذا و تربيت كودكان را بعهده حضرت زهرا گذاشت و البته زن و مرد مكمل هم هستند و به هم كمك ميكنند ولي قرآن در اينجا اشاره ميكند كه مدل پنجمي در مديريت خانواده ميتوان ايجاد كرد و اينكه مديريت درون خانه با زنان است و مديريت بيرون از خانه با مردان است .
پس آيه شريفه ميتواند در واقع خبر باشد كه واقعيت خارجي و نياز روان شناختي خانمها به تكيه گاه مردان است و ميتواند به معناي امر و انشاء باشد كه اشاره كند كه مردها با نكاتي كه عرض كردم بايد مدير خانه باشند .
نكته ديگري كه در اينجاست اين است كه آيه وقتي معنا ميدهد كه ما نگاهي سيستمي بحقوق زنان و حقوق مردان در نظامي كه قرآن بتصوير ميكشد داشته باشيم و اگر خانواده مطلوب قرآني را در نظر بگيريم كه در آن خانواده هزينه ها و كار بيرون از خانه بعهده مرد است و كارها و مسئوليت داخل خانه بعهده زن است ولي اگر ما بخانواده اي نگاه كنيم كه امروزه در جوامع غربي و گاهي شرقي شكل گرفته كه مرد و زن هر دو براي تأمين هزينه زندگي كار ميكنند كه اگر اينگونه باشد صورت مسئله متفاوت ميشود .
بنابراين آيه در محيطي بخوبي معنا ميشود كه خانواده مطلوب قرآني بتصوير كشيده شود و در آن مورد جاذبه هايي كه ديده ميشود زياد است لذا امروزه مي بينيم كه آماري كه ميگيرند نشان ميدهد كه زناني كه مسلمان ميشوند بسيار هستند بخاطر همين قوانيني كه قرآن براي زنان در نظر گرفته است و دفاعي كه اسلام از حقوق زنها ميكند .
نكته ديگر اينكه اگر قرآن فرمود مردان مايه پايداري زنان هستند و يا سرپرستي و كارگزاري و مديريت خانواده را بعهده دارند آيا اين تفاوتي كه بين حقوق زن و مرد در اينجا وجود دارد آيا اين ضرر ميزند و تبعيض است ؟ يا نه اين نظام ارزشي نيست به اين معنا كه وقتي قرآن ميفرمايد مردها نسبت به خانمها سرپرست و مدير هستند بخاطر اينكه تواناهايي خاصي دارند « بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلي بَعْضٍ » و بخاطر « وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ » اينكه هزينه زندگي را تأمين ميكنند و اين نظام ارزشي نيست بلكه نظامي قانوني است .
به اين معنا كه اگر گفتند كسانيكه پشت چراغ قرمز بايستند و كسانيكه چراغشان سبز است بروند اين براي كساني كه پشت چراغ سبز هستند ارزش آفرين نيست و يا براي كسانيكه پشت چراغ قرمز هستند عدم ارزش نيست چون چراغ سبز و قرمز قانون و مقررات است و معناي ارزشي و اخلاقي ندارد .
اينها قوانين و مقرراتي است كه قرآن بيان ميكند كه مرد در بيرون از خانه مدير است و زن داخل خانه مدير است و اينگونه نيست كه يكي را بالا ببرد و يكي را پائين ببرد و غالباً مردها اينگونه اند كه توانايي هاي بيرون از خانه آنها بيشتر از خانمهاست و در مسائل و مشكلات اجتماعي بيشتر ميتوانند درگير شوند و زنها مسائل عواطف و احساسات آنها بيشتر است و بهتر ميتوانند مسائل داخل خانه را اداره كنند چرا كه مشكلات احساسي كودك را بهتر ميتوانند درك كنند و اين تفاوت غالبي است ولي برخي از زنها هستند كه از نظر درك مشكلات بهتر از مردان هستند مثل حضرت زهرا سلام الله عليها و حضرت زينب سلام الله عليها و برعكس برخي از مردها ممكن است توانايي هاي لازم را نداشته باشند و از نظر ارزشي پائين تر از زنان باشند .
در حقيقت وظايفي كه در مديريت يك خانواده مطلوب قرآني را در نظر ميگيريم كه نسل آينده به زنان سپرده شده است كه اگر نسل آينده ما با اخلاق و سعادتمند و تحصيل كرده و ... شود محصول كار خانمهاست و كار كمي نيست و كسي نميتواند بگويد مسئوليت مربياني كه در مهد و دبستان هستند كمتر از مسئوليت كساني است كه در دبيرستان و دانشگاه تدريس ميكنند و تفاوتي نميكند هر كدام مقطع خاصي را ارائه ميكنند .
آقاي مولايي
چرا در اين آيه به مردان اجازه داده شده است كه زنان را بزنند ؟
آقاي رضائي اصفهاني
در آيه 34 سوره نساء فرمود « وَ اللاَّتي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبيلاً إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبيراً » زناني كه از نافرماني آنها ميترسيد كه سركش هستند در مرحله اول نصيحت كنيد و اگر موفق نشديد در خوابگاه از اينها دوري كنيد تا از سركشي و نافرماني خود دست بردارند و اگر هيچ راهي نبود فرمود آنها را بصورت خاصي كه توضيح ميدهم كه در روايات و تفاسير آمده تنبيه كنيد و اگر از شما اطاعت كردند راهي براي تنبيه آنها وجود ندارد .
شبهه اي كه در اينجا وجود دارد و معمولاً برخي درباره اين آيه مطرح ميكنند مسئله « وَ اضْرِبُوهُنَّ » است كه قرآن ميفرمايد زنانيكه سركشي ميكنند تنبيه كنيد و بايد توجه داشته باشيم كه مفسرين وقتي كه به اينجا رسيدند چند نكته مهم را بيان كردند كه اولاً اين مسئله را القاء خصوصيت فقط مخصوص خانمها نيست و براي مردها هم هست يعني اگر مردي سركشي كرد و پند و نصيحتش دادند تا نتيجه نداد بايد او را تنبيه كنند تا مسائل خانوادگي خود را انجام بدهد .
پس اولاًَ مسئله تنها مربوط به زنان نيست و مربوط به مردان هم هست .
نكته دوم اينكه اين مسئله را آيت الله معرفت فرمودند يك نوع نفخ تمحيدي و ترويجي است يعني در جامعه عرب جاهليت كه زنان هيچ جايگاهي نداشتند و حتي به آنها ارث داده نميشود و حتي زنان را به ارث ميبردند يعني اگر نامادري بعد از پدر ميماند در برخي از موارد تاريخي آمده كه هر پسري كه زودتر پارچه اي روي سر اين نامادري مي انداخت مالك او ميشد و يا دختران را زنده بگور ميكردند و در اينصورت زدن زنها عادي بود .
نكته سوم اين است كه طبق نظر آيت الله معرفت قرآن كريم در اينجا بصورت تدريجي اين ظلم به زن را برداشت اولاً فرمود وقتي ميخواهيد با زنان برخورد كنيد تند نباشيد يعني با چوب مسواك باشد و در روايت از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در تفسير تبيان آمده كه فرمودند با چوب مسواك بزنيد .
در الدر المنثور جلد 2 صفحه 155 و در تفسير نورالثقلين جلد 1 صفحه 475 آمده كه پيامبر اكرم فرمودند وقتي كه زني نافرماني كرد و خواستيد او را تنبيه كنيد بايد شديد و مشقت زا نباشد و اثر نداشته باشد و قرمز و سياه نشود و خداي نكرده استخوان نشكند و يعني طوري بزنيد كه گويا او را ناز ميكنيد .
در حقيقت اگر اينگونه باشد كه با چوب مسواك او را بزنيد بطوري كه قرمز و سياه نشود اينكه ديگر زدن نيست و حتي برخي از آقايان فرمودند كه زدن بايد به حكم قاضي باشد يعني اگر دو نفر زن و شوهر دعوا كردند و خانم سركشي كرد و يا آقا سركشي كرد بايد به دادگاه بروند و شكايت كنند و اگر قاضي تشخيص داد كه يكي مقصر است بعد دستور به تنبيه ميدهد ، پس زدن هم مقيد به حكم قاضي است و اينطور نيست كه هر آقايي در خانه تصميم بگيرد كه خانمش را تنبيه كند .
نكته چهارم اينكه برخي از مفسرين مثل علامه فضل الله نظرشان اين است كه اينجا قصاص هم دارد يعني اگر كسي خانمش را زد و اين زدن منتهي به قرمز شدن پوست شد و ... خانم ميتواند به دادگاه برود و شكايت كند و قصاص كند و يا جريمه مالي را بگيرد و يا اينكه همان كاري را كه با او كرده است اين هم با او بكند .
نكته بعدي اين است كه رواياتي است كه در ذيل اين آيات در تفاسير آمده است ، در روايتي از پيامبر اكرم نقل شده است كه فرمودند « لاَ تَضرَبُوا إِمَاءُ الله » كنيزان الهي و زنان را نزنيد و در روايت ديگري در تفسير الميزان از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده كه فرمودند آيا شما ميخواهيد زني را بزنيد و شب در كنار او باشيد ؟!!!
يعني نميشود كه هم كسي را اذيت كند و هم از محبت او برخوردار شود .
در روايت ديگري از اميرالمؤمنين عليه السلام در كافي نقل شده است كه فرمودند « فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ » يعني زن گل است و گل قهرمان نسيت كه با او با شدت برخورد شود .
در روايت ديگري از موسي بن جعفر عليه السلام در ذيل آيه آمده است كه خانمها بايد نسبت به مردان خوش رفتار باشند و سركشي نكنند و حقوق مرد را پايمال نكنند كه سبب شود مرد عصباني شود و كاري بكند كه نبايد بكند و منتهي به پشيماني شود فرمود « وَ جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ لِزَوْجِهَا » جهاد زن خوب شوهرداري كردن است .
جهاد مردها در ميدان جنگ است اما جهاد زن در نظام قرآني و اسلامي از سربازي و شركت در جنگ معاف است و جهاد زن در خانه است كه بتواند خوب شوهر داري كند .
اين سبب شد كه كم كم عادت غلط را قرآن از جامعه برداشت و شدت به زنان را از بين برد .
آقاي مولايي
چرا ديه و خون بهاي زنان نصف مردان است ؟ آيه در اين سوره است و يا در سوره ديگر است ؟
آقاي رضائي اصفهاني
مسئله نصف بودن ديه زن نسبت به مرد در قرآن بصورت صريح وارد نشده است ولي در روايات اسلامي و فقه اسلامي وجود دارد كه فوق بهاء زن نسبت به خون بهاء مرد است چرا ؟ چون اصل خون بهاء براي زن است و براي مردها بيشتر قرار داده شده است .
سؤال اين است كه چرا در فقه اسلامي در روايات اسلامي خون بهاء زن نصف مرد قرار داده شده است كه اگر به سه نكته توجه كنيم مسئله روشن ميشود ، يكي اينكه خون بهاء براي چه چيزي قرار داده شده است ؟ بخاطر اينكه از اين خانواده يك نفر كشته شده است و قصد دارند كه از نظر مالي و اقتصادي جاي خالي او را پر كنند هر چند كه از نظر عاطفي و احساسي نميتوانند جاي خالي او را پر كنند اما از نظر اقتصادي به اين خانواده لطمه وارد شده است و مثلاً در تصادفي غير عمدي پدر يا مادر اين خانواده كشته شده است بايد ديه او داده شود تا فرزندان او كه احياناً كودكان صغيري هستند بتوانند هزينه زندگي خود را تأمين كنند .
سؤال اين است كه وقتي در تصادفي غير عمدي كشته شد اگر مرد باشد جاي خالي او در خانه بيشتر احساس ميشود زيرا در نظام قرآن مرد مدير خانواده است و هزينه زندگي بعهده اوست و وظيفه بعهده بود و حالا كه از دنيا رفته است جاي خالي او بايد پر شود ولي اگر زن باشد چون خانم وظيفه نان آوري و تأمين هزينه زندگي را نداشته است بنابراين از لحاظ اقتصادي جاي خالي او كمتر احساس ميشود و لذا وقتيكه مرد از دنيا برود چون جاي خالي او از نظر بيشتر احساس ميشود و خانم چون از نظر نقش اقتصادي در هزينه زندكي كمتر بوده است بايد نصف ديه به او داده شود .
نكته دوم اين است كه تشديد حكم درباره مردان نه تقليل حكم درباره خانمهاست و در حقيقت بحث كار آمدي مردان در نظام خانوادگي است كه در اسلام و قرآن طراحي شده است و چون مردها از لحاظ نان آوري و توليد مثل و نقشي كه در مسائل مبارزات اجتماعي و دفاع از كشور بعهده دارد پررنگتر است فقدانشان براي جامعه اسلامي مهمتر است و لذا تشديد حكم كردند كه اگر مردي كشته شود حكمش شديدتر است تا افرادي كه غفلت ميكنند بيشتر دقت كنند تا مردان كمتر دچار اين حوادث شوند .
بعبارت ديگر نخواستند كه حق زنها را كم كنند بلكه خواستند جريمه آدم كشي را درباره مرد بيشتر كنند چون هم نان آور است و هم سرباز و هم عامل توليد مثل است و لذا قوانين بايد بگونه اي باشد كه كمتر به مردان آسيب وارد شود .
نكته سوم اينكه بعد از اين مسائل اين بحث اصلاً ارزشي نيست بلكه بحث قانوني است و همان مثال چراغ قرمز است كه بيان شد و بحث مقررات است يعني اگر براي خانمها ديه كمتري نسبت به مردان در نظر گرفته شده است مقررات اجتماعي براي تنظيم جامعه است و اين مقررات بمعناي ارزش گذاري نيست و آنكه در قرآن داراي ارزش است و اسلام به آن تأكيد ميكند چهار محور است كه 1 : تقوا ، 2 : علم ، 3 : بصيرت ، 4 : جهاد است يعني كسانيكه اهل علم و اهل تقوا و جهاد باشند برتري دارند اما كسيكه ارث بيشتري ببرد سبب برتري او بر ديگران نميشود .
آقاي مولايي
آيا در فقه اسلامي در روزهاي خاصي قيمت ديه فرق ميكند ؟
آقاي رضائي اصفهاني
در ماههاي حرام مثل محرم و ذي الحجه و ذي القعده و رجب گفته شده كه در اين ماهها اگر كسي كشته شود ديه او دو برابر ميشود و اين بخاطر نگه داشتن حرمت اين ماههاست و در هر دين و ملتي زمانها و مكانهاي مقدسي وجود دارد كه براي اينها مقررات ويژه اي تعيين ميشود تا حرمت اينها حفظ شود مثلاً گفتند كه در اين ماهها نبايد جنگ شود و حداقل مردم در چهار ماه آرامش داشته باشند .
همانطور كه درباره مكانها هم همينطور است مثلاً حريم مكه تا چند فرسخي مكه كسي حق ندارد به كسي آزار بكند و ظلم به كسي داشته باشد و حتي نميشود حيوانات را هم شكار كرد و آنها هم بايد امنيت داشته باشند .
آقاي مولايي
چرا در آيه 282 بقره گواهي و شهادت دو زن مساوي با يك مرد قرار داده شده است ؟
آقاي رضائي اصفهاني
اين مطلب يكي از شبهاتي است كه درباره مسئله حقوقي زنان مطرح شده است و اين آيه بزرگترين آيه قرآن است كه درباره مقررات مالي است « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلي أَجَلٍ مُسَمًّي فَاكْتُبُوهُ وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ ... » وقتيكه وام و قرض ميدهيد كسيكه به عدالت بين شما عادل باشد آن را بنويسد و يكي از نكاتي كه در اين آيه آمده است اين است كه فرمود « وَ اسْتَشْهِدُوا شَهيدَيْنِ مِنْ رِجالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْري » وقتيكه ميخواهند قرار داد مالي را بنويسند بايد اينگونه باشد كه شاهدهايي بايد باشد و دو نفر مرد گواهي بدهند و پاي قرار داد را بعنوان شاهد امضاء كنند و اگر دو مرد نبودند دو خانم امضاء كنند.
سؤال اين است كه چرا فرمودند اگر يك مرد نباشد بايد دو زن باشند ؟ آيا گواهي يك آقا برابر دو خانم است ؟ آيا تبعيض نيست ؟ آيا حقوق زن ضايع نشده است ؟
اولاً خود قرآن در اينجا نكته اي را فرمود كه ممكن است كه يكي از آنها يادشان برود « أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْري » اگر يكي از اينها فراموش كرد دومي يادآوري كند به نفر اول تا يادش بيايد .
در نظام قرآني و اسلامي كه خانمها مسئوليت كمتري در مسائل اقتصادي دارند و مديريت اقتصادي در بيرون از خانه بعهده مردان است قاعدتاً در مسائل اقتصادي بيرون و حيله هاي اقتصادي كه افراد بهم ميزنند و مشكلات اقتصادي كمتر وارد ميشوند و وقتي كه اينگونه است خانمها احساساتشان لطيف تر است و مردها احساساتشان كمتر است و همچنين مقاومت و دقت مردان در اين مسائل بيشتر است كه مراقب باشند كه فريب نخورند و به مشكل برخورد نكنند و لذا چون اينگونه است ممكن است در برابر تهديد و تطميع و ... زودتر تحت تأثير قرار بگيرد و بعبارت ديگر قرآن فرمود در مواردي كه زنان ميخواهند در مسائل اقتصادي شاهد باشند بجاي يك خانم دو خانم باشد تا دقت كار بيشتر شود چون معمولاً در مسائل اقتصادي در اجتماع كمتر وارد ميشوند گفتند بجاي يك خانم دو خانم گواهي بدهند .
نكته دوم اينكه اين مسئله باز ارزشي نيست و اگر گفتند كه دو خانم بايد به جاي يك مرد گواهي بدهند بمعناي اينكه آن مرد ارزشش از آن خانم بيشتر است ؟ خير اينجا مقررات اجتماعي است و ميخواهند ضريب اطمينان بالا برود و تابع ارزش نيست و شاهد اين مطلب هم اين است كه موارد نقض هم داريم مثلاً در برخي موارد گفتند كه شهادت مردها قبول نيست ولي شهادت زنها مورد قبول است و در فقه اسلام چنين مواردي موجود است و در مسائلي كه مربوط به مسائل زنانگي است داريم كه حتماً بايد پزشك خانم معاينه كند و گواهي بدهد .
گاهي برخي افراد مغالطه ميكنند و مقررات اجتماعي را با مسائل ارزشي و اخلاقي مخلوط ميكنند و جلوه ميدهند كه اين مسائل ارزشي است در حاليكه قرآن در مقام ارزش گذاري نيست و وقتي كه قرآن بخواهد ارزش بگذارد ميفرمايد : « مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثي وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً » ( سوره نحل آيه 97 ) كسيكه ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد چه مرد باشد يا زن باشد زندگي پاك به او ميدهيم .
يعني در جايي كه بحث كمال عالي انساني است مرد و زن ندارد ولي در مسائل مقررات اجتماعي و اقتصادي و ... هر كسي بر اساس توانايي و استعدادهايي كه دارد مقررات براي او وضع ميشود تا اينكه نظام اجتماعي به صورت صحيح ساماندهي شود .
آقاي مولايي
من شنيدم كه حضرت زهرا سلام الله عليها و حضرت علي عليه السلام از نظر مقياس در يك سطح بودند در صورتي كه براي ديگر پيامبران ديديم كه اينگونه نبوده است ؟
آقاي رضائي اصفهاني
حضرت زهرا و اميرالمؤمنين در حقيقت كفو هم بودند و هر دو معصوم بودند و مقام عصمت مقام بالايي است و اميرالمؤمنين امام است و جانشين پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم است و اگر كسي مثل حضرت زهرا سلام الله عليها و شخصي مثل اميرالمؤمنين نبود كفوي براي اينها يافت نميشد و اين مسئله به اين معنا نيست كه اميرالمؤمنين بعد از حضرت زهرا سلام الله عليها همسري را انتخاب نكند و مسائل داخل خانواده خود را تأمين نكند و ارزشي كه حضرت زهرا سلام الله عليها در نظام خلقت دارد و انتسابي كه با پيامبر اكرم دارد و روايات و آيات متعددي كه درباره حضرت زهرا وجود دارد و حدود 135 آيه درباره حضرت زهرا سلام الله عليها است و درباره اميرالمؤمنين بيش از 300 آيه مرتبط است و شأن و جايگاهي ويژه دارد .
سؤال يكي از بينندگان :
درباره آيه 34 سوره نساء من قصد دارم كه به آيه 35 اشاره كنم چون آيات قرآن ناقل هم هستند و جايگاهشان بصورت خاص است كه ميفرمايد « وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُريدا إِصْلاحاً » بر اساس آنچه من درك كردم اين است كه زدن بايد به اندازه خفيف باشد كه راه براي حكم از اهل مرد و حكمي از اهل زن باز باشد و اگر اين زدن زياد باشد ديگر جايي براي رفتن به حكم از طرفين باقي نميماند .
پاسخ آقاي رضايي اصفهاني :
قرآن ميفرمايد اگر خانم و آقا بجايي رسيدند كه امكان داشت از هم جدا شوند يك حكم از طرف خانم و يك حكم از طرف آقا بيايند و داوري كنند و بين آنها اصلاح برقرار شود و به طلاق كشيده نشود و مرحوم علامه طباطبايي به اين نكته اشاره كردند كه مسئله زدن و اصلاً تمام آيه 34 به مباحث خانوادگي مربوط است .
سؤال يكي از بينندگان :
طبق قوانين جمهوري اسلامي ديه زن مرد سه سال است كه مساوي شده است و نصف آقايان نيست ؟
پاسخ آقاي رضايي اصفهاني :
ما يك بحث قانون شرعي داريم و يك بحث مسائل اجرايي داريم و الآن در سالهاي اخير بحثي كه اجرا شده است اين است كه اگر تصادفي صورت بگيرد و خانمي در تصادف كشته شود موظف شدند كه جبران خسارت كنند و نصف ديه را بر اساس مقررات شرعي كه اجرا ميشود بدهند و نصف ديگر را بر اساس حق حكومتي ميدهد و حكومت اينرا جبران ميكند و به آن معنا نيست كه حكم اسلامي لغو شده باشد و اين را حكومت قانونگذاري كرده است .
سؤال يكي از بينندگان :
درباره ماههاي حرام كه در صدر اسلام هم كه درگيري زياد بوده است و براي آرامش 4 ماه بصورت ماه حرام ناميده شده است و يكي از نيازهاي علمي بشر در امروز براي اينكه مردم امنيت بيشتري داشته باشند و درگيري و تصادف جريمه بالايي دارد ولي افراد بشر در ماههاي حرام و غير حرام از بيماري مصون نيستند و پزشك هم در ماه حرام موظف است كه كارهاي درماني خود را بنحو احسنت انجام بدهد و كارهاي درماني و پزشكي باعث امنيت مردم نخواهد شد ، ميخواهم بدانم كه آيا ميشود كه در اينجا راهكاري از قرآن بدست آورد كه مسائل درماني و پزشكي كه نياز بشر در همه سال است آيا ميشود كه مشابه ماههاي حرام نباشد ؟
پاسخ آقاي رضايي اصفهاني :
در مواردي كه ممكن است در عمل جراحي به فوت فرد منجر شود و يا مرگ غير عمدي صورت بگيرد و يا در مواردي كه ممكن است كه عمل جراحي منجر به قطع عضو شود و منجر به ديه شود و در اين موارد راهكارهايي وجود دارد مثلاً در قبل از عمل جراحي رضايت نامه اي از خانواده بيمار ميگيرند كه اين پزشك مسئوليت و ضماني نداشته باشد تا بعد ديه بعهده او نيايد و همانطوري كه با اصل ديه ميشود اينكار را كرد با اضافه ديه هم ميتوان اينكار را انجام داد يعني مسئله را با همان برگه اي كه امضاء ميكنند ديه از پزشك را سلب ميكند و بهتر است كه در اين زمينه با مرجع تقليد هم مشورتي داشته باشند .
سؤال يكي از بينندگان :
در سوره نساء آيه 3 گفته ميشود كه آنچه از كنيزان مالك ميشويد ، سؤال من اين است كه مگر ميشود كه خداوند به اين بزرگي و مهرباني انسان را مالك انسان ديگر قرار بدهد ؟ اين براي من كمي سنگين است ؟
پاسخ آقاي رضايي اصفهاني :
ميفرمايد « أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ » درباره بحث برده داري و غلام و كنيز را مفصلاً توضيح دادم ولي اشاره اي ميكنم و آن اينكه اصلاً قرآن كريم برنامه اي ريخت كه بحث برده داري نسبت به خانمها و آقايان يا غلام و كنيز كه تا قبل از نزول قرآن اين يكي از دردهاي مزمن بشريت بود و قرآن برنامه اي را ريخت كه كم كم اين درد بشر مداوا شد و برده داري از جامعه اسلامي ريشه كن شد و مي بينيد كه در كشورهاي اسلامي هيچ قانوني براي منع برده داري وجود ندارد و هيچ برده اي هم نيست و اين به بركت نزول قرآن است و اين « أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ » در همان راستا معنا ميشود يعني اگر قرآن احكام كنيز و غلام را مطرح ميكند ميخواهد آن احكام شديد جامعه عرب جاهلي را تعديل كند و آرام كند و كم كم آنها را از جامعه بشري برطرف كند .
سؤال يكي از بينندگان :
اگر ممكن است مسئله غلام را توضيح بدهيد كه چگونه بوده است كه ائمه ما هم غلام داشتند و غلامهاي آنها كارهاي ايشان را انجام ميدادند ؟
پاسخ آقاي رضايي اصفهاني :
درباره ائمه هم همين بحث است كه اگر ايشان غلام و كنيزهايي داشتند افرادي بودند كه معمولاً در جنگ اسير ميشدند و در آن زمان مكاني براي نگه داري ايشان نبوده است و ائمه كه اين افراد بصورتهاي مختلفي بدستشان ميرسيد بايد دقت كنيم كه در نهايت با آنها چكار ميكردند مثلاً امام سجاد عليه السلام اينها را آموزش ميدادند و آداب اجتماعي به آنها مي آموختند و شب عيد فطر همه را آزاد ميكردند ، يعني در جامعه اي كه برده ميگرفتند و از آنها بهره كشي ميكردند و با آنها مثل حيوان برخورد ميكردند ائمه اطهار عليه السلام نه تنها برخورد نامناسب نميكردند بلكه آن برده ها را تربيت ميكردند و شب عيد آنها را آزاد ميكردند و لذا اگر مي بينيم كه گفتند ائمه برده داشتند بخاطر آموزش به ما بوده است كه به ما بياموزند كه با برده چگونه بايد برخورد كنيم و جالب اينجاست كه برخي از مادران ائمه عليه السلام از جمله مادر امام عصر عليه السلام سابقه برده اي داشتند و كنيز بودند و آزاد شدند .
ائمه اطهار عليه السلام اينگونه نبودند كه برده بودن كسي را عيب بدانند و با آنها برخورد صحيح داشتند تا به ما برخورد صحيح را آموزش بدهند و وقتيكه مطالعه ميكنيم مي بينيم كه غلامان و افرادي كه مثلاً همراه امام حسين عليه السلام بودند در جريان كربلا وقتي كه حضرت به آنها فرمودند كه ميتوانيد برويد برخي حاضر نشدند كه حضرت را تنها بگذارند و تا آخرين لحظه در ركاب حضرت جان باختند و شهيد شدند .
در جامعه آنروز كه برده داري رسم بوده است گاهي ائمه آنها را با كوچكترين بهانه اي آزاد ميكردند ، مثلاً نقل شده است كه امام حسين عليه السلام كنيزي داشتند كه گلي براي حضرت هديه آورد و حضرت او را آزاد كردند و اين آيه را خواندند « وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها » ( سوره نساء آيه 86 ) وقتي كسي براي شما هديه آورد شما بهتر از او را به او بدهيد ، اين به ما آموزش ميدهد كه با برده اينگونه برخورد كنيد و وقتي كه اينها مقام انساني خود را شناختند آنها را معطل نكنيد و آزادشان كنيد پس ائمه در مقام برده داري نبودند و اين ضرورت آن روز بوده است كه ائمه اطهار عليه السلام با رفتار خود با برده ها به ديگران آموزش ميدادند كه بايد برده داري را چگونه معالجه كرد .